سفرنامه ی جزیره ی کیش
سلام گلم
امروز بعد از اینکه کمی فراغت پیدا کردم تصمیم گرفتم از سفرمون به کیش برات بنویسم. شهریور هر سال مامان و بابا به مناسبت سالگرد ازدواجشون همیشه یه برنامه سفر می چینند. ما هم امسال به رسم سالهای گذشته تصمیم گرفتیم سفری به یه منطقه ی گرم و آزاد که جزیره ی کیش باشه داشته باشیم.
ما در روزهای پایانی شهریور که یواش یواش معطر به عطر پاییز شده بود در واقع روز سه شنبه 92/6/25 به فرودگاه مهرآباد رفتیم و شما برای دومین بار سفر هوایی رو تجربه کردی. موقع سوار شدن به هواپیما و بلند شدن هواپیما خیلی هیجان زده شده بودی و با صدای بلند حرف می زدی و خوشحالی می کردی مخصوصن زمانی که هواپیما بلند شد یوهو با صدای بلند فریاد کشیدی و گفتی: واییییییی چه خوبه. خلاصه توی هواپیما تا اون لحظه ای که چشمات تونسته بودند باز بمونند شیطونی کردی و بعد تا خود هتل یکسره خواب بودی.
توی چند روز اقامتون شما حسابی کیف کردی خصوصن لب ساحل رو خیلی دوست داشتی و جالب بود بدون این که بترسی توی آب می رفتی و آب بازی می کردی و از ماهیهای ریزی که از کنارت می گذشتن هم نمی ترسیدی!
توی فروشگاهها و مراکز خرید هم مثل یه خانوم توی کالاسکه می نشستی و بدون بهونه گیری می موندی و البته من هم مدام برات خوراکی می خریدم و به دستشویی می بردمت تا هیچ بهونه ی دیگه ای نداشته باشی.راستی از کشتی و کشتی سواری و مراکز گردشی و دیدنی کیش هم خیلی لذت می بردی و واقعن همکاری می کردی با ما. جالبه تنها توی هتل بیش از اندازه شیطونی می کردی و آروم قرار نداشتی و مدام از این تخت به اون تخت آویزون بودی و هیجانات روحیت رو تخلیه میکردی.
توی این سفر برات چیزهای خوشگلی منجمله ساعت و لباس و ... خریدم که به محظی که به خونه برگشتیم به سرعت از من خواستی تا بهت بدم و بردی و توی کمدت چیدی!.
پری روز هم برای دیدن عزیز فرح و خاله عاطفه خونه ی عزیز رفتیم و شب رو هم کنار عزیز فرح موندیم و بابایی چون کارش طول کشیده بود نتونست بیاد و فرداش من و شما دو تایی خونه پیش باباجون برگشتیم. خب اینم خلاصه ای از چند روز گذشته ما بود . عشقم ایشاله همیشه شاد باشی ...
این هم چندتا عکس یادگاری از سفر
آرینا در هتل
آرینا خانوم و ساحل خلیج همیشه فارس
آرینا خانم در کشتی