آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

فندق کوچولوی ما آرینا(هدیه آسمونی)

جشن حنا بندون عمو محمد در سفرنامه ی بروجرد

1392/7/21 16:10
نویسنده : مامان مریم
528 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان

هفته ی گذشته درست توی همین روز یعنی چهارشنبه 10 مهر ما به بروجرد دعوت شدیم تا در مراسم حنا بندون عمو محمد(پسر عموی بابایی) و خاله گلناز شرکت کنیم. اون روز صبح زود به همراه عمو ایرج و عمو مهدی به سمت بروجرد راه افتادیم. البته عموینا با ماشین خودشون و ما هم با ماشین خودمون بودیم. زن عمو و دختر عمو مهسا و عروس دوماد هم از شب قبل اونجا رفته بودند. خلاصه حوالی ساعت 1 بعد از ظهر بود که به خونه مادر خاله گلناز رسیدیم و بعد از خوردن نهار و کمی استراحت برای رفتن به جشن آماده شدیم. ساعت 7 بعد از ظهر توی سالن بودیم و تقریبن جز اولین مهونای اون جشن ما بودیم و بعد از ما گروه گروه و دسته دسته فامیلهاشون اومدن. اون شب مراسم تا یک و دو شب ادامه داشت و شب خوب و شادی رو گذروندیم. شما هم کنار ما مثل بزرگترها می ایستادی و از موزیک و رقص بی بهره نمی موندی.

بعد از تموم شدن مراسم دوباره به خودنه مادر خاله گلناز برگشتیم و تا حوالی ساعت 4 و نیم صبح مشغول حرف زدن و گپ زدن بودیم. فردای اون روز هم همچنان مراسم ادامه داشت و مادر خاله گلناز دوباره کلی مهمون برای نهار و و هم شام دعوت کرد و دوباره گروه موزیک و شادی و پایکوبی داشتند. البته این رو هم بگم که عصر اون روز به همراه اقوامشون به یه محله ییلاقی به نام وین نایی رفتیم و کلی از آب و هوایی اونجا استفاده کردیم و از محصولات محلیشون خرید کردیم و بعد هم شهر رو گشتیم و کمی از از نساجیهای معروف بروجرد خرید کردیم. فردای اون روز حوالی ساعت 11 به سمت تهران راه افتادیم و آروم آروم و  نم نم برگشتیم و حوالی ساعت 9 و نیم یا 10 شب بود که به خونمون رسیدیم. خب گلم این از خاطرات سفر سه روزه که به بروجرد داشتیم. راستی تا یادم نرفته بگم تو توی این سفر خیلی خوشحال بودی. چون اونجا کلیییییی دوست پیدا کرده بودی و باهاشون بازی می کردی و همچین با اونها قاطی شده بودی که حتی تو دسته های رقص لری شون هم می رفتی و دستمال به دست مثل اونها لری می رقصیدی!!!! و کلی باعث خنده من و بابایی می شدی.

اینم چندتا عکس از سفر شادمون:

آرینا خانم و بابا فرشید و عمو مهدی(برادر آقای داماد)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مثل هیچکس
4 آبان 92 1:07
خاله شما چرا کامنتها رو تایید نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[h

سلام

من توی قسمت نظر بدهید مشکل دارم. نمی دونم چرا نظرات به نمایش در نمیاد. لطفن اگه می تونی راهنماییم کن. ممنونم


سعيد
16 بهمن 93 11:00
خیـالت را برای پروازمیخــواهم!