آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

فندق کوچولوی ما آرینا(هدیه آسمونی)

روز دختر مبارک

1392/6/20 0:08
نویسنده : مامان مریم
490 بازدید
اشتراک گذاری

 تصاوير زيباسازی TopBloger.com تصاویر زیباسازی وبلاگ

دخترم روزت مبارک

عزیز دل من ، گل کوچولو و خوش سرزبون مامانی روزت مبارککککککککک. شنبه روز ولادت حضرت معصومه و روز دختر بود. روز زیباترین و لطیف ترین موجود. 

مامانی اون روز شما رو از خواب بیدار کرد و طبق معمول بعد از خوردن صبحانه به خانه ی اسباب بازی رفتیم و تا ساعت سه و نیم اونجا بودی. برگشتنی یهت گفتم مامان برای روز دختر چی برات بخرم گفتی گل! من هم برات یه دسته گل خوشگل و کوچولو خریدم و به همه ی عشق به تو تقدیم کردم. اون روز عصر هم بابایی زودتر اومد خونه که تو رو شهربازی ببره ولی از بخت بد شما به خواب عمیقی رفته بودی و هر کاری کردیم تا ساعت هشت و نیم شب یه نفس خوابیدی و وقتی از خواب بیدار شدی برای رفتن به شهربازی دیگه دیر بود. از اونجایی که بابا به مامان فاطی قول داده بود می ریم پیشش اون شب بعد از خوردن شام یه سری به مامان فاطی زدیم و حال عمه فریبا رو که مریض بود هم پرسیدیم. مامان فاطی هم به شما به مناسبت روز دختر پول هدیه داد تا هر چی خودت دوست داشتی برات بخرم. منم برات با پولش یه جعبه آبرنگ دوازده رنگ خریدم. راستی خاله عاطفه هم یه کیف خوشگل و صورتی رنگ که روش هم یه گل بزرگ و خوشگل و برجسته داره هدیه داد. از اونجایی که عزیز و فرح و بابایی هنوز برنگشتند و توی کربلا هستند قرار شد هدیه روز دخترت رو هم در کنار سوغاتیهات از اونجا برات بیارن. عزیزینا قراره جمعه برگردن.

پری روز خونه خاله پریسا(دختر عموی مامان)همراه خاله عاطفه و آجی آتنا نهار دعوت بودیم و شما با شنطیا و آجی حسابی بازی کردی عصری موقع برگشت خاله پریسا اصرار کرد که شام هم بمونیم و بعد به بابایی و عمو حسین زنگ زد تا اونها هم شام بیان. شب هم تا نزدیکای ساعت 12 اونجا بودیم . اخر شب موقع برگشت شما با اصرار و گریه و برخلاف رضایت قلبی من و بابایی خونه خاله عاطفه رفتی و خوابیدی. فردای اون روز که دیروز میشه من هم تا ظهر اومدم خونه خاله عاطفه و از اونجا رفتیم خونه عزیز و آش پشت پای عزیز و بابایی رو پختین و پخش کردیم و آخر شب خاله رو خونشون رسوندیم و دوتایی برگشتیم خونه. بابا اون شب به خاطر امتحانی که داشت نتونست بیاد و خونه موند تا درس بخونه. ما هم حوالی ساعت 10 بود که خونه رسیدیم و شما توی ماشین که خوابت برده بود تا فردا صبح ساعت 9 یه نفس خوابیدی و خستگی روز قبل رو از تنت بیرون کردی.

خداوندا خودت حافظ همه ی کوچولوهای نازنین باش. آمین

 تصاوير زيباسازی TopBloger.com تصاویر زیباسازی وبلاگ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

رویا و دریا
20 شهریور 92 4:47
وبلاگ خوبی دارید آرینا خانومم خیلی نازه با تبادل لینک موافقید؟؟؟؟؟